زندگی در زمین با آروزی این که نیاز شما در این وبلاگ براورده شود
| ||
پادشاهی دو شاهین کوچک به عنوان هدیه دریافت کرد. آنها را به مربیپرندگان دربار سپرد تا برای استفاده در مراسم شکار تربیت کند. یک ماهبعد، مربی نزد پادشاه آمد و گفت که یکی از شاهینها تربیت شده و آماده شکار است اما نمیداند چه اتفاقی برای آن یکی افتاده و از همان روز اولکه آن را روی شاخهای قرار داده تکان نخورده است. این موضوع کنجکاوی پادشاه را برانگیخت و دستور داد تا پزشکان و مشاوراندربار، کاری کنند که شاهین پرواز کند. اما هیچکدام نتوانستند. روز بعدپادشاه دستور داد تا به همه مردم اعلام کنند که هر کس بتواند شاهین را به پرواز درآورد پاداش خوبی از پادشاه دریافت خواهد کرد. صبح روز بعد پادشاهدید که شاهین دوم نیز با چالاکی تمام در باغ در حال پرواز است. پادشاهدستور داد تا معجزهگر شاهین را نزد او بیاورند. درباریان کشاورزی متواضع را نزد شاه آوردند و گفتند اوست که شاهین را به پرواز درآورد. پادشاه پرسید: «تو شاهین را به پرواز درآوردی؟ چگونه اینکار را کردی؟ شاید جادوگر هستی؟ کشاورز که ترسیده بود گفت: سرورم، کار سادهای بود، من فقط شاخهای راکه شاهین روی آن نشستهبود بریدم. شاهین فهمید که بال دارد و شروع به پرواز کرد. گاهی لازم است برای بالا رفتن، شاخههای زیر پایمان را ببریم چقدر به شاخههای زیر پایتان وابسته هستید؟ آیا تواناییها واستعدادهایتان را میشناسید؟ آیا ریسک میکنید؟ [ شنبه 92/1/17 ] [ 2:45 عصر ] [ علی ملائی ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |